در خاکریز دوم چه گذشت؟

خلاصه ای از محتوای نشست دوم خاکریز با موضوع کتاب «خون شریک»

در ابتدای جلسه مریم علی بخشی بخشی از کتاب را خواند و در معرفی کتاب خون شریک گفت: خون شریک مستند داستانی شهید مهدی صابری است. که روایت این کتاب از کودکی مهدی صابری و کمی قبل‌تر از آن شروع می‌شود تا به نوجوانی و جوانی و رزم او در سوریه و در نهایت شهادتش ختم می‌شود. در نوشتن این کتاب سعی کردم طوری بنویسم که از واقعیت دور نشوم. اما مثلا در بعضی مصاحبه‌ها زمانبندی درنیامده بود و من نمی‌دانستم که مثلا بین اتفاق الف تا ب چه واقعه‌ای رخ داده؛ یک جاهایی مجبور بودم خودم این صحنه‌ها را چیدمان کنم. یکی از این نظر یکی هم از نظر تصویر و فضاسازی چون آدما خاطراتشان را که می‌گویند توصیف فضا را نمی‌کنند که مثلا پاییز بود یا… از جهتی توصیف رنگ و بویی به متن می‌دهد، بنابراین گاهی توصیفاتی می‌کردم در عین حال که تلاشم بود در مستند بودن وقایع دست نبرم.

  • «شما در بخش‌هایی همراه مهدی صابری شده‌اید، جایی که احتمالا هیچ راوی یا همرزمی نیست، مثلا با مهدی به پادگان می‌روید برای اولین آموزش، با او اسلحه‌ای را در دست می‌گیرید که یک یادگاری از زمان جنگ رویش حک است، با او از هواپیما پیاده می‌شوید، و مثل یک دانای کل که بر همه چیز آگاه است عمل کرده‌اید در بعضی بخش‌ها. برای نوشتن این قسمت‌ها چه کردید؟»

علی‌بخشی در پاسخ به این سوال گفت: می‌توانم بگویم اینها هم مستند بود، اما مستند از زبان بقیه راوی‌ها. مثلا ان فضای پادگان را یک راوی تعریف می‌کرد که مثلا می‌رفتیم پادگان تفنگ‌هاشان، تفنگهای دهه شصت بود و کنده‌کاری رویش داشته؛ حالا این را من می‌آوردم در دید مهدی. یعنی تخیل من نبود. یا در مورد فضای پادگان هم همینطور مثلا یک راوی به من می‌گفت که پادگان این شکلی بود، ساختمانهاش بتونی بودند و… من این توصیف را می‌آوردم در دید مهدی. چون من خودم اطلاعاتی نداشتم، از راوی‌ها کمک می‌گرفتم. تا جایی که به مستند بودن اثر آسیب نزند به نظرم می‌شود تخیل در آثار مستند وارد شود طوری که با ما یک اثر گزارشی صرف روبه‌رو نباشیم. مثلا بعضی صحنه‌پردازی‌ها را باید می‌ساختم. مثلا مادر شهید می‌گفت به مهدی فلان چیز را گفتم. حالا برای این دیالوگ من نیاز به فضایی داشتم. و مثلا این را در فضای آشپزخانه که مادر در حال غذا درست کردن است آوردم و این مکالمه آنجا شکل می‌گیرد. این به نظرم اشکالی ندارد چون صحنه غریب و غیر مستندی نیست؛ حالا این مکالمه می‌توانست در حیاط باشد، در آشپزخانه باشد یا پذیرایی.

نویسنده کتاب خون شریک در مورد فرم اثر توضیح داد: ما یک روایت خطی داریم از کمی قبل از تولد شهید و مهاجرت پدر و مادرشان به ایران و بعد هم قم تا لحظه شهادت. این سیر زمانی خطی را در فصل‌های اصلی کتاب گنجانده‌ام. اما یک سری خاطرات هم داشتم که برای زمان بعد از شهادت مهدی بود. که خاطرات ارزشمندی بود و نمیشد نادیده گرفتشان. از طرفی هم فکر می‌کردم که پایان داستان باید نقطه اوجی باشد و اگر بعد از شهادت بخواهم ادامه بدهم و این خاطرات را بگذارم شاید اوج پایان بندی را از کار بگیرم. برای همین اتفاقات بعد از شهادت را بین فصل های اصلی گنجاندم. یعنی یک فصل اصلی داریم که راوی دانای کل است، و فصل بعد روایت راوی‌هاست و ادامه.

  • «برای نوشتن چنین آثاری آنچه که مهم و ارزشمند است مراجعه به تاریخ شفاهی است، به همین نسبت زمان مراجعه هم مهم است، از این جهت که بشود خاطرات دست اولی پیدا کرد، خاطراتی که دچار فراموشی یا تحریف نشده باشند. فکر می‌کنید در خون شریک توانسته‌اید به خاطرات دست اول و دقیقی دست پیدا کنید؟ و بین شهادت و نوشتن این کتاب چقدر فاصله افتاد؟»

مریم علی‌بخشی در پاسخ به این سوال گفت: «شهادت شهید صابری سال 93 بوده و من پژوهش کتاب را از مهر 98 شروع کردم تا بهمن 98. 5 سال فاصله بود. تا حد خوبی به نظرم خاطرات دقیق بودند چون مثلا 20 سال نگذشته بود که بگویم خیلی چیزها فراموش شده. از طرفی هم فکر می‌کنم اگر 6 ماه، یک سال بعد از شهادت من پژوهش را شروع می‌کردم. چون شهادت تازه بود و آن عزیزان در اوج احساساتشان بودند، شاید باعث می‌شد کمی خاطرات از جنس احساسی و مقدس سازی شود فقط. ولی این فاصله 5 ساله، به نظرم فاصله خوبی بود. راوی‌ها هر کدام از زاویه دید خود صحبت می‌کنند، یعنی زندگی مهدی یک چیز است، چیزی که خود شهید ادراک کرده یک چیز و چیزی که آدمها از بیرون دیده‌اندش یک چیز دیگر. یعنی این اطلاعات از هندسی معرفتی هر کدام از این آدمها عبور کرده و یک چیز دیگری شده. و این چندصدایی به کار رنگ و لعاب می‌داد. که وجوه مشترکی هم بین حرفهای راوی‌ها بود. همه می‌گفتند پسر مودب و آرام و سربه‌زیر و… بوده. اما زاویه دید راوی‌ها با هم متفاوت هم بود. مثلا مادر شهید از ادب و آرامش مهدی می‌گفت، خواهر شهید از شیطنت‌های او هم می‌گفت.

  • «شما به واسطه گفتگوهایی که داشتید با راوی‌های مختلف توانستید شخصیت این شهید را بشناسید؟ و آیا این شهید 25 ساله، با وجود سن کمی که داشتند ابعاد شخصیتی متفاوتی داشته؟»

علی‌بخشی گفت: تصور من اینطور بود که به خاطر سن کمشان اینطور نباشد. یعنی من خیلی اطلاعات زیادی دستم را نگیرد. اما دیدم اینطور نیست. با اینکه عمر کوتاهی داشتند از نظر زمانی، اما من از لحاظ متریال نوشتن کم نیاوردم و شخصیتشان وجوه مختلف داشت. بعضی راوی‌‍‌ها راحت درباره مهدی صابری حرف می‌زدند هنگام مصاحبه و بعضی راوی‌ها شخصیتشان طوری بود که مقاومت داشتند و مثلا درونگرا بودند یا شاید ترسی داشتند از گفتن یا… این هم چالش‌های کتاب بود. بخش مصاحبه‌ها هم چالش بود هم درس و تجربه.

مریم علی‌بخشی در مورد عنوان کتاب گفت: اولین بار مرحوم محمدسرور رجایی از این عنوان استفاده کردند. یک نویسنده و رزمنده افغانستانی بودند ایشان و در جنگ ایران و عراق حضور داشتند و روایتی دارند که می‌گویند هم رزمنده ایرانی و هم رزمنده افغانستانی حضور داشته‌اند در عملیات و ایشان دیده‌اند که خون این دو قومیت ایرانی و افغانستانی که شهید شده‌اند ریخته روی زمین و دیده‌اند که این خونها با هم قاطی می‌شوند و آنجا این عنوان را به کار می‌برند. که مثلا ایرانیها و افغانستانی‌ها اینطوری با هم خون شریک هستند. یک جا به این عنوان برخوردم و خوشم آمد و برای کتاب انتخابش کردم. و قصد داشتم کسب اجازه کنم ازشون برای برداشتن این عنوان که در دوران کرونا مرحوم شدند ایشان. این خون‌ شریکی در جنگ سوریه هم بود. هم رزمنده‌های سوری و هم ایرانی و افغانستانی بودند در عملیات تل قرین.

  • «وقتی خواننده این کتاب را دست می‌گیرد و می‌خواند با یک زندگینامه صرف روبه‌رو نیست. در این کتاب از افغانستان و جنگش می‌خوانیم، از تشریح عملیاتها، از سوریه، از زمامداری بشاراسد، از اینکه مساجد چطور پر از سلاح می‌شود و… این چیزها به نظرم ابعاد گسترده‌تری از یک زندگینامه صرف است. گاهی مطلب سیاسی یا نظامی می‌خوانیم. حتی جغرافیا دقیقا توضیح داده شده. اینها نکات ارزشمندی است و گویی که نویسنده به هر آنچه که وجود داشته چنگ زده که این کتاب را به درستی به سرانجام برساند. در مورد جمع‌آوری این مستندات بگویید…»

بله مثلا برای جغرفیا من ساعت‌ها در گوگل مپ بودم. چون مثلا بعضی عملیاتها به این جغرافیا خیلی نیاز داشتند و باید دقیقش را درمی‌اوردم. مثلا تل قرین و… تل یعنی تپه، مثلا نه بزرگراه است که آدرس داشته باشد نه کوه بزرگی… من با گوگل مپ، ریز می‌شدم در آن بخش‌ها و سعی می‌کردم به خواننده منتقل کنم. در مورد اطلاعات دیگر هم خیلی هاش دغدغه‌ها و کنجکاوی‌های خودم بوده. رفتم دنبالش پدایش کردم و در کتاب آوردم. می‌توانست کار فقط یک زندگینامه صرف باشد اما خب این زندگی دارد در بستری اتفاق می‌افتد دیگر که روی زندگی شهید تاثیر می‌گذارد. مثلا اگر جنگ افغانستان نبود شاید این خانواده هیچ وقت مهاجرت نمی‌کردند ایران، داستان طور دیگری پیش می‌رفت و… این‌ها به هم مرتبط بودند. برای اطلاعات فیلم می‌دیدم، پادکست گوش می‌دادم، تحقیق می‌کردم، مصاحبه و… و سعی می‌کردم اطلاعات دقیق باشد.

  • «این‌چیزهایی که در کتاب است و به آن اشاره کردید مشخص است که زحمت زیادی برایش کشیده شده و ارزشمند است، اما بعضی بخش ها شاید می‌توانست کوتاه‌تر باشد. نظر خودتان چیست؟ الان که از کتاب فاصله گرفته‌اید و به آن نگاه می‌کنید.»

من به تازگی کتاب را نخوانده‌ام که با دید الانم بخواهم نظر بدهم. اما اگر زیاده‌گویی شما حس کردید آن نقص منِ نویسنده بوده. ولی از نظر بودن یا نبودن اطلاعات در کتاب، فکر می‌کنم قرار نیست همه کتابهای زندگینامه شبیه هم باشند و یک الگو داشته‌ باشند. شاید هم می‌شده کوتاه‌تر باشد، اما من هنگام نوشتن و آن لحظه فکر کردم که باید این اطلاعات را بدهم.

  • «نوشتن از جنگ همیشه برای نویسنده‌ها مهم بوده؛ چون در جنگ ما با انسان روبه‌رو هستیم و نویسنده لازم است که به ابعاد انسانی جنگ هم بپردازد. در نوشتن این کتاب این مسئله چقدر به چشم‌تان آمد؟»

بله. مخصوصا در عملیات‌ها، جایی که از ترس آدمها گفته می‌شد، جایی که از ناهماهنگی بین نیروها گفته می‌شد، یعنی اصلا اینطوری نیست که حالا همه چیز گل و بلبل باشد یا هیچ اشتباه و خطایی نباشد. همیشه برای ما این تصویر شده است که هر کسی می‌رود جنگ در اوج شجاعت و نترسی و… است؛ اما در روایاتی که من می‌شنیدم متفاوت بود. مخصوصا بعضی راوی ها تاکید می‌کردند که مقدس سازی نمی‌کنیم ما. چون خودشان داشتند از دل جنگ و واقعیت می‌آمدند و اولین حرفشان این بود که مقدس سازی نکنید. جنگ بوده دیگر، خیلی سختی‌ها و چالش‌ها همراهش بوده.

در پایان برخی از حاضرین سوالاتی از نویسنده درباره کتاب پرسیدند.

مطالعه متن در ایبنا

اشتراک گذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *