زندگی پر رمز و راز شهیدان

یادداشت زهرا سادات ثابتی بر کتاب «عطر پیراهن تو»

درباره‌ی شهدا کتاب‌های زیادی در قالب‌های گوناگون منتشر شده است. یکی از این گونه‌ها، روایت زندگی شهدا از نگاه و بیان همسران‌شان است. این بخش از زندگی آنان همواره مورد توجه مخاطبان بوده است؛ شاید به این دلیل که خلق و خو و روحیات شهدا، در ارتباط با خانواده و نزدیکان، نمود و ظهور واقعی‌تر و ملموس‌تری دارد و مخاطب به آسانی می‌تواند با شخصیتِ شهید هم‌ذات‌پنداری کند. چه بسا بتوان راز و رمزهای مسیر شهادت‌ را در زندگی و ارتباطات شخصی‎شان راحت‎تر یافت.

کتاب «عطر پیراهن تو» یکی از این گونه کتاب‌ها است که همسر شهیدِ مدافع حرم؛ سید علی زنجانی، زندگی مشترک هشت ساله‌ی خود را در آن روایت می‌کند. سیده دعاء زلزلی؛ راوی کتاب، یک بانوی لبنانی است که قبل از ازدواج جنگ سی و سه روزه در لبنان را تجربه می‌کند و پس از ازدواج طعم جنگ در سوریه و زندگی در غربت را در کنار هم می‌چشد.

ملاقات با سید حسن نصرالله در دوران کودکی، درک جنگ سی و سه روزه‎ی اسراییل و لبنان در سال 2006 و حضور پدر و برادرانش در حزب‎الله لبنان، از او شخصیتی می‌سازد که انتخاب سید علی زنجانی به عنوان همسر، برایش بدیهی جلوه می‌کند اما آن‌چه او را دچار تردید می‌کند دوری از خانواده و زندگی در کشوری غریب است. کار را به خدا واگذار می‌کند و استخاره می‌گیرد؛ آیه‌ی 77 سوره‌ی واقعه او را مطمئن می‌کند که سید علی زنجانی بهترین انتخاب برای ازدواج است که: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ». لبنانی بودن راوی و آغاز زندگی مشترک در غربت و تنهایی، یکی از مواردی است که این کتاب را نسبت به کتب مشابه، متفاوت و خواندنی کرده است اما تصویرها و فضاهای مرتبط با موقعیت جغرافیایی و فرهنگی لبنان در کتاب کم‌تر به چشم می‌خورد.

قالبی که برای شکل‌دهی به خاطرات همسر شهید انتخاب شده است به دل می‎نشیند. کتاب از پایان، آغاز می‎شود؛ یعنی از لحظه‌هایی که جای خالی شهید، دعاء را می‌رنجاند اما با یادآوری خاطراتش و عطر حضور همیشگی شهید، قلب خود را آرام می‌کند و خواننده را با سیری مشخص و پیش‌بینی‌شده با خود همراه می‌سازد.   

نویسنده در مقدمه‌ی کتاب به سخت بودن تدوین خاطرات همسر شهید به علت نابلدی زبان فارسی، ارتباط مجازی، پراکندگی و فراموشی اشاره می‌کند اما با خاطره‌سنجیِ درست، تدوین منسجم و بدون آشفتگی و فصل‌بندی به‌جا، کتاب، روان و بدون چالش خوانده می‌شود.

در بخش‎هایی از کتاب خواننده با لحظاتی عاطفی روبه‌رو می‌شود که انتظار می‌رفت نویسنده آن صحنه‌ها را بیشتر پرداخت کند یا برخی از موقعیت‌هایی که در کشور سوریه نشان داده می‌شود نیاز به تصویرسازی و توصیف بیشتر داشت اما به طور کلی می‌توان گفت راوی و نویسنده، به نقاط عطف و سرنوشت‎ساز زندگی شهید، به خوبی اشاره کرده‌اند. از جمله لحظه‌های حساسی که برای همه‌ی انسان‌ها اتفاق می‌افتد، انتخاب میان دنیا و آخرت است. شاید این نقطه از زندگی و تصمیمی که انسان می‌گیرد، همان لحظه‌ای باشد که شهادت را در سرنوشت آدمی رقم می‌زند. شهید زنجانی نیز با وجود علاقه‌ی شدید به همسر و فرزندانش جهاد در راه خدا آن هم کیلومترها دورتر از آنان را انتخاب می‌کند. همان‌گونه که در این بخش از کتاب نوشته شده است: (هیچ‌وقت نتوانستم مثل او باشم. اصلا مگر می‌شد مثل کسی بود که شب‌ها برای تقرب به خدا و خواندن نماز شب و جعفر طیار نمی‌خوابید. بر پیشانی‌اش جای مهر نقش بسته بود. اصلا مگر می‌شد مثل کسی بود که صبح به صبح زیارت وارث می‌خواند و سوره‌ی انعام. مگر می‌شد مثل کسی بود که از همه‌ی دنیا دل بریده. مدام می‌گفت «من رو ببخش. حلالم کن.» همان‌طور که اشک می‌ریخت دستم را می‌بوسید. حال من اما بدتر از او بود: «این حرف‌ها را نزن. من هم دوستت دارم که باهات تا این‌جا اومدم.» حالا من بودم که می‌خواستم دستش را ببوسم. نگذاشت. در جوابم گفت: «خیلی دوستت دارم، دعاء؛ ولی شهادت رو بیشتر… .» )

از دیگر ویژگی‌های کتاب، نشان دادن سبک زندگی و سیر تحول روحی شهید است. با شروع جنگ در سوریه و شهادت دوستانش، سید علی زنجانی دچار تغییرات روحی می‌شود که شاید در زندگی هیچ شهیدی نتوان به راز و رمزها و عمق آن پی برد. اطرافیان تنها به نمودها و نشانه‌های ظاهری آن اشاره می‌کنند. گریه‌های بسیار و اغلب به صورت شبانه، از جمله این نشانه‌ها است که خانم زلزلی در جای‌جای کتاب بیان کرده است. و همین‌طور نشانه‌ها و خصوصیات اخلاقی دیگر که همه‌ی آن‌ها در کنار یکدیگر منظومه‌ی زندگیِ شهادت‌طلبانه‌ی شهید را به نمایش می‌گذارد که می‌توان آن را نمونه‌ی بارز این جمله دانست که «شهادت یک لحظه نیست بلکه یک عمر زندگی است.» هر چه به انتهای کتاب نزدیک‌تر می‌شویم و حالت‌های عرفانی سید علی زنجانی را می‌خوانیم، این سوال در ذهن خواننده پررنگ‌تر می‎شود که شهدا به راستی چه دیده‌اند که این‌گونه مشتاقانه چشم بر این دنیا پوشیده‌اند. در قسمتی از کتاب شهید زنجانی خطاب به همسرش می‌گوید: «دعاء، نماز شب بخون. مهربون باش. این دنیا هیچ‌چی نیست؛ همه چیز از من و تو و بچه‌ها و حتی مال و منال، متعلق به خداست. مال ما که نیست. اگه عملت خالص باشه، وقتی از دنیا می‌ری، ذخیره‌ی آخرت داری.» این نگاه آخرتی به دنیا و متعلقاتش، تا آن‌جا پیش می‌رود که شهید از زمان و مکان شهادت خود باخبر می‌شود. گویی با آمادگی کامل و اشتیاق بسیار به ملاقات با خدا می‌رود. در حالی که همسران شهدا با وجود این که می‌دانند مردان‌شان عاقبت روزی شهید می‌شوند، اما هرگز به خود اجازه نمی‌دهند لحظه‌ای نبودن‌شان را تصور کنند. همان طور که سیده دعاء زلزلی رفتن و شهادت همسرش را نمی‌تواند باور کند. در کتاب نوشته شده است: (دومین بار بود که در یک روز تماس می‌گرفت. سلام کردم و گفتم: «زودتر بیا خونه و وسایل خونه رو بخر. چند تا چیز می‌خوام؛ گوجه و بیسکوییت و خصوصا دارو برای زینب و… . انگار که از حرفم تعجب کرده باشد گفت: «دعاء من دارم شهید می‌شم، اون وقت تو گوجه می‌خوای؟!» با آه کشداری گفتم: «سیدعلی، الان وقت این حرف‌ها نیست. زود بیا دیگه. … گفتم خداحافظ و تلفن قطع شد. حس می‌کردم آخرین بار است که صدایش را می‌شنوم. یک لحظه صفحه موبایلم روشن شد. سید علی پیام گذاشته بود: «دارم با بچه‌ها می‌رم. برای من هم دعا کن که موفق بشم.» در جوابش نوشتم: «یعنی واقعا دیگه نمی‌آی؟!» با خودم کلنجار رفتم که ارسال کنم یا نه. زیر لب گفتم: نه. نباید چنین پیامی براش بفرستم.»)   

نکته‌ی دیگری که در کتاب «عطر پیراهن تو» قابل توجه است همین عطر حضور شهید پس از شهادتش است. خانم زلزلی آن‌چه که پس از شهادت شهید برای خود و فرزندانش اتفاق می‌افتد و رویاهای صادقه‌ای که می‌بیند، به صورت جزئی روایت می‌کند که مصداق روشنی برای این آیه است: «وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ. (ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.» در فصلی ازکتاب آمده است: (یک شب به خواب یکی از آشنایان رفته و گفته بود: «هر روز وقت نماز صبح به خانواده‌ام سر می‌زنم.» یک روز عطری خاص، فضای خانه را پر کرد. نفسی عمیق کشیدم. گفتم: «سیدعلی می‌دونم این‌جایی.» دوباره نفس کشیدم و گفتم: «سید واقعا هستی؟!» باز هم نفس کشیدم و برای سومین بار گفتم: «مطمئنم که هستی.» همان شب توی خواب دیدمش. گفت: «امروز صبح پیشت بودم. وقتی دلم هوای تو و بچه‌ها رو می‌کنه، می‌آم.»)

شهید سید علی زنجانی، از پدری ایرانی و مادری لبنانی در سوریه متولد می‌شود. در ایران تحصیلات حوزوی خود را به پایان می‌رساند و معمم می‌شود. در لبنان ازدواج می‌کند. در سوریه علیه داعش می‌جنگد و به شهادت می‌رسد و در نهایت پیکر مطهرش در روضه الحوراء لبنان می‌آرامد. بنابراین شهید زنجانی زندگی پویا و سرگذشت پرماجرایی داشته است که می‌توان پی‌گیر آن بود اما آن‌چه در کتاب «عطر پیراهن تو» بیان شده است سبک زندگی مشترک وی با همسر و دو فرزندش است. خواننده با پایان کتاب تصویر کاملی از زندگی شهید زنجانی به دست نمی‌آورد. شاید بهتر بود به طریقی خاطرات بیشتری از شهید در جبهه‌ی جنگ، مسئولیت‌ها‌ و فعالیت‌هایش و همچنین نحوه‌ی شهادتش در کتاب نگاشته می‎شد.

اشتراک گذاری:

یک دیدگاه برای “زندگی پر رمز و راز شهیدان”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *