توضیحات
رمان کنعان نوشتهی علی علیبیگی است, این کتاب براساس زندگی شهید سیدعلی زنجانی به نگار درآمده است. کنعان را انتشارات خط مقدم در 295 صفحه منتشر کرده است.
کتاب از اوایل جوانی سیدعلی در سوریه شروع میشود؛ از روزهای دبیرستان و درس خواندن؛ از زندان رفتنی به ناحق که همه چیزش عجیب و غریب بود؛ هم برای سیدعلی و هم برای دور و بریهایش. کنعان از خوابی آغاز میشود که نوید شیرینی بعد از سختیهای مدید را میدهد؛ قطعا همراه هر سختی آسایشی است؛ اما سید علی در ابتدای راه است و از این سختیها بیخبر. اولین قاصدک از راه میرسد؛ او زندانی میشود. ادامهاش ترک وطن است و دور شدن. دور میشود و به ایران هجرت میکند که درس دین بخواند و مانند پدرش سید ابراهیم عالمی فرامرزی باشد.
رنگ زندگی برای سید علی وقتی تغییر کرد که عشقِ دُعا دختری لبنانی را تجربه کرد؛ اما سید علی قبل از دعا عاشق خاک وطنش بود؛ عاشق سوریه. سید علی از پدری ایرانی و مادری لبنانی بود که در سوریه به دنیا آمده بود. اشتیاق سیدعلی برای حفظ خاک محبوبش آنقدر عمیق و ریشهدار بود که به خاطرش همه چیز را رها کرد؛ حوزه علمیه و قم و دو فرزندش و دعا را … کنعان داستان اشتیاق سید علی زنجانی است برای درآغوش کشیدن خاک سرزمین محبوبش. کنعان داستان عاشقانهی سید علی و دعا است؛ عاشقانهای در دل جنگ و فاصلهها. کنعان داستان دل بستن و دل بریدن و هجرت و رجعت است.
بخشی از کتاب:
«سید علی چیزی نمیگوید و سری به نشانهی ادب خم میکند. چهار گالن پشت هایلوکس گذاشته است. نوبت دوتای دیگر است، پیرمرد عقب میرود و احتمالا جایی کنار جوی آب مینشیند تا نفس چاق کند. سید علی دو گالن دیگر برمیدارد، نفسنفس میزند: «علوم عربی و دینی از همه بهتر است یا… اصلا چطور است نظامی شوم؛ عسکری. حوصلهی درس را ندارم.» گالنها پشت هایلوکس سوار میشوند؛ ناگهان دستی محکم، مچ سیدعلی را میگیرد. از نفس افتاده است، سر برمیگرداند، پلیس است. پلیس دیگری هم در کنارش ایستاده. عصبانیاند و دست به سلاح. پلیسی که دست سید علی را گرفته، یک کلمه بیشتر نمیگوید: التهریب!»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.